Dari

Persian

Psalms

109

1ای خدای که تو را ستایش می کنم، خاموش مباش!
1 خدایا، نام تو را ستایش می‌کنم، خاموش مباش.
2زیرا شریران و فریبکاران دهان به بدگوئی من گشوده اند و دربارۀ من سخنان دروغ می گویند.
2 زیرا مردم شریر و دروغگو زبان به بدگویی من گشوده‌اند و دربارهٔ من دروغ می‌گویند.
3با سخنان نفرت انگیز دور مرا گرفته و بی سبب با من جنگ می کنند.
3 سخنان نفرت‌انگیز می‌گویند و بدون سبب با من می‌جنگند.
4به عوض محبتِ من، با من دشمنی می کنند، لیکن من دعا.
4 من آنها را دوست دارم و برایشان دعا می‌کنم امّا آنها با من مخالفت می‌کنند.
5جواب خوبی های مرا با بدی می دهند و در عوض محبت، از آن ها کینه و نفرت می بینم.
5 جواب خوبی‌های مرا با بدی می‌دهند و در عوض محبّت، دشمنی می‌کنند.
6شریر را بر دشمنم بگمار و ملامت کننده را در دست راست او.
6 حاکم ظالمی را بر او بگمار و یکی از دشمنانش را تا علیه او شهادت بدهد.
7هنگامیکه به محکمه بیاید، مجرم به حساب آید و دعای او گناه شمار گردد.
7 در دادگاه محکوم شود و دعایش هم گناه محسوب گردد!
8عمرش کوتاه گردد و مقام و منصبش به دیگری تعلق گیرد.
8 عمرش کوتاه شود و دیگری جا و مقامش را بگیرد!
9فرزندانش یتیم شوند و زن وی بیوه گردد.
9 فرزندانش یتیم شوند و زنش بیوه گردد!
10فرزندان او آواره شده و گدایی کنند و از خرابه های شان رانده شوند.
10 اطفالش آواره شوند و به گدایی بیفتند، از ویرانه‌ای که زندگی می‌کنند رانده گردند!
11طلبکار در بدل قرض، تمام مال و دارائی او را ضبط نماید و بیگانگان حاصل زحمتش را تاراج کنند.
11 طلبکارانش مال و دارایی‌اش را غصب کنند و بیگانگان حاصل زحمتش را به تاراج ببرند.
12کسی نباشد که به او دلسوزی کند و نه بر یتیمانِ وی شفقت بنماید.
12 کسی بر او رحم نکند و هیچ‌کس یتیمانی را که او از خود به جا می‌گذارد، مورد لطف و توجّه قرار ندهد.
13نسل او قطع گردد و در طبقه بعد نام ایشان محو شود.
13 نسل او قطع، و نامش از صفحهٔ روزگار محو گردد!
14خداوند شرارت پدرانش را فراموش نکند و گناه مادرش را نیامرزد.
14 خداوند شرارت ‌نیاکانش را فراموش نکند و گناهان مادرش را نیامرزد!
15عصیان آن ها همیشه مد نظر خداوند بماند تا نام و نشان آن ها را از زمین قطع نماید،
15 کارهای بد او همیشه مدّ نظر خداوند باشد، امّا خاطرهٔ او از روی زمین محو شود!
16زیرا که شفقت را نشناخت، بر فقیر و مسکین جفا کرد و شخص شکسته دل تا دم مرگ از او آزار دید.
16 زیرا او هرگز به کسی رحم نکرد، بلکه به فقیران و محتاجان و بی‌کسان، آزار رسانید و آنان را کشت.
17او که لعنت را دوست می داشت، به خودش رسید و چون که برکت را نمی خواست، از او دور شده است.
17 او دوست داشت که دیگران را لعنت کند، اکنون خودش را لعنت کن. نمی‌خواست به کسی برکت برساند، پس هیچ‌کس او را برکت نرساند.
18لعنت را مثل لباس در بر خود گرفت که مانند آب در بدنش و مثل روغن در استخوان هایش درآمد.
18 لعنت را مثل لباس به تن می‌کرد، پس اکنون لعنت مانند آب در بدنش و مثل روغن در استخوانهایش نفوذ کند.
19لعنت مثل جامه ای باشد که او را می پوشاند و همچون کمربندی که به آن همیشه بسته می شود.
19 اینک لعنت مانند لباسی که می‌پوشید و مانند کمربندی که به کمر می‌بست، او را بپوشاند.
20این اجرتی باشد از جانب خداوند برای ملامت کنندگان و بدخواهان جانم.
20 خداوند دشمنانم و کسانی را که از من بدگویی می‌کنند، چنین جزا بدهد.
21اما تو ای خداوند متعال و خدای من، به خاطر نام خود به من مدد فرما، چونکه رحمت تو نیکوست. مرا نجات ده،
21 امّا ای خدا و ای خداوند من، به‌خاطر نام خود به من کمک کن و به‌خاطر محبّت پایدارت مرا نجات بده.
22زیرا که فقیر و مسکین هستم و دل من در اندرونم مجروح است.
22 من مسکین و نیازمندم، درد و غم تا اعماق قلبم رخنه کرده است.
23مانند سایۀ زودگذر در حال فنا هستم و مثل ملخ رانده شده ام.
23 مانند سایهٔ غروب در حال فنا هستم و مانند ملخی رانده شده‌ام.
24زانوهایم از روزه داشتن می لرزند و گوشتم آب می شود.
24 از بس روزه گرفته‌ام، قوّتی در زانوهایم نمانده و فقط پوست و استخوان شده‌ام.
25پیش مردم خوار و حقیر شده ام و وقتی مرا می بینند سر خود را می جنبانند.
25 پیش دشمنانم رسوا و مسخره شده‌ام و وقتی مرا می‌بینند، سر خود را می‌جنبانند.
26ای خداوند و خدای من، به من مدد فرما و بر حسب رحمت خود مرا نجات ده.
26 ای خداوند و خدای من، مرا کمک کن و به‌خاطر محبّت پایدارت، مرا نجات بده
27تا بدانند که این است دست تو، و تو ای خداوند این را کرده ای.
27 تا دشمنانم بدانند که تو ای خداوند، نجات‌دهندهٔ من هستی.
28ایشان لعنت بکنند، اما تو برکت بده. وقتی برخیزند، خجل شوند و اما بندۀ تو شادمان گردد.
28 آنها مرا لعنت می‌کنند، امّا تو مرا برکت بده، تا بدخواهانم شرمنده شوند و این بنده‌ات شادمان گردد.
29جفاکنندگانم به رسوایی ملبس شوند و خجالت خویش را مثل لباس بپوشند.
29 دشمنانم را رسوا گردان و آنها را با شرم و خجالت بپوشان!
30خداوند را به زبان خود سپاس می گویم و در برابر گروه کثیری او را ستایش می کنم،زیرا که به دست راست مسکین می ایستد تا او را از دست کسانی که بر جان او فتوی می دهند برهاند.
30 با زبان خود از خداوند بسیار تشکّر خواهم نمود و در حضور همهٔ مردم، او را ستایش خواهم كرد. زیرا از مردم مسکین و فقیر حمایت می‌نماید و از دست کسانی‌که آنان را محکوم به مرگ می‌کنند، رهایی می‌بخشد.
31زیرا که به دست راست مسکین می ایستد تا او را از دست کسانی که بر جان او فتوی می دهند برهاند.
31 زیرا از مردم مسکین و فقیر حمایت می‌نماید و از دست کسانی‌که آنان را محکوم به مرگ می‌کنند، رهایی می‌بخشد.