1هنگامیکه خداوند اسیران سهیون را باز آورد، فکر کردیم که خواب می بینیم.
1
وقتی خداوند ما را دوباره به اورشلیم آورد،
فکر کردیم که خواب میبینیم.
2آنگاه دهان ما از خنده پُر شد و زبان ما از ترنم. اقوام دیگر دربارۀ ما می گفتند: «خداوند برای شان کارهای عظیمی انجام داده است.»
2
چقدر خندیدیم و از خوشی سرود خواندیم.
ملل دیگر دربارهٔ ما میگفتند:
«خداوند برای ایشان کارهای عجیبی انجام داده است.»
3خداوند برای ما کارهای عظیم کرده است که از آن ها شادمان هستیم.
3
در واقع خداوند کارهای عجیبی برای ما کرده است
و ما خوشحالیم.
4ای خداوند آنچه را از دست داده ایم به ما بازگردان، همانطوری که آب را به دریای خشک شدۀ بیابان بر می گردانی.
4
خداوندا، سعادت را به ما بازگردان،
همچنانکه باران رودخانههای خشک را دوباره پُر آب میسازد.
5آنانی که با اشکها می کارند، با خوشی و مسرت درو می کنند.آنکه با گریه بیرون می رود و دانه برای کشت می برد، یقیناً با ترنم بر می گردد و خوشه های خود را می آورد.
5
آنانی که با اشكها میکارند،
با شادمانی درو خواهند نمود!
کسانیکه با گریه برای بذر افشانی بیرون میروند،
محصول خود را با نوای شادمانی باز خواهند آورد!
6آنکه با گریه بیرون می رود و دانه برای کشت می برد، یقیناً با ترنم بر می گردد و خوشه های خود را می آورد.
6
کسانیکه با گریه برای بذر افشانی بیرون میروند،
محصول خود را با نوای شادمانی باز خواهند آورد!