1Le destructeur marche contre toi. Garde la forteresse! Veille sur la route! affermis tes reins! Recueille toute ta force!...
1
اى نینوا، دشمنان بر تو حمله مىآورند
و با نیروى نظامى خود تو را خراب و ویران مىکنند.
پس دیوارهایت را محافظت
و از جادههایت مراقبت نما. قوایت را جمع کن
و براى جنگ آماده باش.
2Car l'Eternel rétablit la gloire de Jacob Et la gloire d'Israël, Parce que les pillards les ont pillés Et ont détruit leurs ceps....
2
(دشمنان، شکوه و عزّت اسرائیل را از بین بردند، امّا خداوند دوباره آن را به آنها برمىگرداند، همانگونه که قبل از حملهٔ دشمن بود.)
3Les boucliers de ses héros sont rouges, Les guerriers sont vêtus de pourpre; Avec le fer qui étincelle apparaissent les chars, Au jour qu'il a fixé pour la bataille, Et les lances sont agitées.
3
دشمنان با سپرهاى سرخ مسلّح هستند،
لباسهاى قرمز نظامى پوشیدهاند.
آنها آمادهٔ حمله میشوند!
ارّابههای آنها مثل آتش میدرخشد!
اسبهای آنها سُمهایشان را بر زمین میکوبند.
4Les chars s'élancent dans la campagne, Se précipitent sur les places; A les voir, on dirait des flambeaux, Ils courent comme des éclairs...
4
ارّابهها در جادهها و میدانها به سرعت پیش مىروند.
مانند مشعل مىدرخشند و مثل برق مىدوند.
5Il se souvient de ses vaillants hommes, Mais ils chancellent dans leur marche; On se hâte vers les murs, Et l'on se prépare à la défense....
5
سرکردگان نظامى احضار مىشوند
همانطور که به جلو میروند میلغزند.
با عجله به طرف دیوارها مىدوند
و منجنیقهاى خود را آماده مىکنند.
6Les portes des fleuves sont ouvertes, Et le palais s'écroule!...
6
بندهاى آب باز شدهاند
و کاخ شاهى به وحشت افتاده است.
7C'en est fait: elle est mise à nu, elle est emmenée; Ses servantes gémissent comme des colombes, Et se frappent la poitrine.
7
ملکه را برهنه کرده با خود به اسیرى بردهاند
و کنیزانش مانند فاخته ناله مىکنند
و سینهزنان به دنبالش مىروند.
8Ninive était jadis comme un réservoir plein d'eau.... Les voilà qui fuient.... Arrêtez! arrêtez!... Mais nul ne se retourne....
8
شهر نینوا مانند حوض آبى است
که سوراخ شده باشد،
ساکنان آن فرار مىکنند
و به فریاد کسانىکه آنها را از فرار بازمىدارند، توجّه نمىکنند.
9Pillez l'argent! pillez l'or! Il y a des trésors sans fin, Des richesses en objets précieux de toute espèce.
9
خزانههاى شهر پُر از اشیاى نفیس است.
نقرهها را تاراج کنید!
طلاها را به یغما ببرید!
10On pille, on dévaste, on ravage! Et les coeurs sont abattus, Les genoux chancellent, Tous les reins souffrent, Tous les visages pâlissent.
10
شهر نینوا، ویران و متروک شده است.
دلها از ترس فرو مىریزد،
زانوها مىلرزند، براى مردم نیرویی نمانده
و رنگ از چهرهها پریده است.
11Qu'est devenu ce repaire de lions, Ce pâturage des lionceaux, Où se retiraient le lion, la lionne, le petit du lion, Sans qu'il y eût personne pour les troubler?
11
کجاست آن شهرى
که زمانى بیشهٔ شیرمردان
و مسکن شیر بچّهها بود.
شهری که شیرهای نر و شیرهای جوان به آن میروند
و شیربچگان در آن امنیّت دارند.
12Le lion déchirait pour ses petits, Etranglait pour ses lionnes; Il remplissait de proie ses antres, De dépouilles ses repaires.
12
مردانش مثل شیر دشمنان را مىدریدند
و همسر و فرزندان خود را با شکار سیر مىکردند
و خانههایشان از اجساد دریده شده پُر بود.
خداوند متعال مىفرماید: «من دشمن تو هستم! ارّابههایت را مىسوزانم. سربازانت را در جنگ هلاک مىکنم. تمام مال و دارایى را که از مردم گرفتهاى، از تو مىگیرم و دیگر کسى به پیغام و تقاضایت توجّهى نمىکند.»
13Voici, j'en veux à toi, dit l'Eternel des armées; Je réduirai tes chars en fumée, L'épée dévorera tes lionceaux, J'arracherai du pays ta proie, Et l'on n'entendra plus la voix de tes messagers.
13
خداوند متعال مىفرماید: «من دشمن تو هستم! ارّابههایت را مىسوزانم. سربازانت را در جنگ هلاک مىکنم. تمام مال و دارایى را که از مردم گرفتهاى، از تو مىگیرم و دیگر کسى به پیغام و تقاضایت توجّهى نمىکند.»