1CARGA del desierto de la mar. así vienen de la tierra horrenda.
1این پیام برای بابل است:
لشکری از بیابان، سرزمین هولناک همچون گِردباد بیابانی بر بابل هجوم می آورد.
2Visión dura me ha sido mostrada. El prevaricador prevarica, y el destructor destruye. Sube, Persa; cerca, Medo. Todo su gemido hice cesar.
2رؤیای وحشتناکی دیدم که خیانتکاران خیانت می کنند و تاراجگران تاراج.
ای سپاه عیلام حمله ببر! ای لشکر مِدیان محاصره کن! خدا به ناله های آنهائی که اسیر مردم بابل هستند، خاتمه می دهد.
3Por tanto mis lomos se han llenado de dolor; angustias se apoderaron de mí, como angustias de mujer de parto: agobiéme oyendo, y al ver heme espantado.
3آن چیزی که در رؤیا دیدم و شنیدم، دردی مانند درد زایمان در تمام وجودم تولید کرده است که پیچ و تابم می دهد و مدهوشم می کند.
4Pasmóse mi corazón, el horror me ha intimidado; la noche de mi deseo se me tornó en espanto.
4دلم می تپد و از ترس می لرزم. در انتظار یک شب آرام بودم، ولی بجای آرامش، وحشت سراسر وجودم را فرا گرفته است.
5Pon la mesa, mira del atalaya, come, bebe: levantaos, príncipes, ungid el escudo.
5در رؤیا دیدم که خانه فرش و سُفره مهیا است و همه مصروف خوردن و نوشیدن اند. ناگهان فرمان آمد: «ای سرکردگان سپاه، برخیزید با سپرهای تان آماده شوید!»
6Porque el Señor me dijo así: Ve, pon centinela que haga saber lo que viere.
6آنگاه خداوند به من فرمود: «برو پهره ای بگمار تا هر چه را که می بیند اطلاع بدهد.
7Y vió un carro de un par de caballeros, un carro de asno, y un carro de camello. Luego miró muy más atentamente.
7وقتی ببیند که سواران جوره جوره بر اسپ و خر و شتر می آیند، بدقت متوجه آن ها باشد.»
8Y gritó como un león: Señor, sobre la atalaya estoy yo continuamente de día, y las noches enteras sobre mi guarda:
8پهره داری را که تعیین کرده بودم صدا کرد: «آقا، روز و شب در اینجا پهره دادم،
9Y he aquí este carro de hombres viene, un par de caballeros. Después habló, y dijo: Cayó, cayó Babilonia; y todos los ídolos de sus dioses quebrantó en tierra.
9اینک مردم را می بینم که جوره جوره بر اسپ و خر و شتر سوار هستند و به این سو می آیند.» در این وقت صدائی آمد و گفت: «بابل سقوط کرد! همه بتها به زمین افتادند و ذره ذره شدند.»
10Trilla mía, y paja de mi era: os he dicho lo que oí de Jehová de los ejércitos, Dios de Israel.
10ای قوم برگزیدۀ من اسرائیل، که مانند گندم کوبیده و غربال شدید، به این خبری که از جانب خداوند قادر مطلق، خدای اسرائیل برای شما اعلام می کنم گوش بدهید.
11Carga de Duma. Danme voces de Seir: Guarda, ¿qué de la noche? Guarda, ¿qué de la noche?
11این پیام برای ادوم است:
کسی از ادوم به من صدا می کند: «ای پهره دار از شب چه خبر است؟ شب چه وقت تمام می شود؟»
12El guarda respondió: La mañana viene, y después la noche: si preguntareis, preguntad; volved, venid.
12من جواب دادم: «بزودی صبح می شود، ولی در پی آن دوباره شب می آید. اگر سوال بیشتری دارید بیائید، برگردید و بپرسید.»
13Carga sobre Arabia. En el monte tendréis la noche en Arabia, oh caminantes de Dedanim.
13این پیام برای عربستان است:
ای قافلۀ دَدانی ها، در بیابان خشک عربستان خیمه بزنید.
14Salid á encontrar al sediento; llevadle aguas, moradores de tierra de Tema, socorred con su pan al que huye.
14برای تشنگان آب بیاورید و ای مردم تیما، به فراریان غذا بدهید،
15Porque de la presencia de las espadas huyen, de la presencia de la espada desnuda, de la presencia del arco entesado, de la presencia del peso de la batalla.
15زیرا آن ها از دم شمشیر و کمانِ کشیده و خطر جنگ فرار کرده اند.
16Porque así me ha dicho Jehová: De aquí á un año, semejante á años de mozo de soldada, toda la gloria de Cedar será desecha;
16خداوند به من چنین فرمود: «پوره بعد از یک سال، عظمت و شوکت قبیلۀ قیدار از بین می رود.از تیراندازان شجاع آن ها فقط چند نفر باقی می ماند. من که خداوند، خدای اسرائیل هستم این را می گویم.»
17Y las reliquias del número de los valientes flecheros, hijos de Cedar, serán apocadas: porque Jehová Dios de Israel lo ha dicho.
17از تیراندازان شجاع آن ها فقط چند نفر باقی می ماند. من که خداوند، خدای اسرائیل هستم این را می گویم.»