1掃羅悔改歸主(徒22:3~16,26:9~18)掃羅仍向主的門徒發恐嚇兇殺的話。他到大祭司那裡,
1شائول از تهدید و کشتن پیروان خداوند به هیچ نحوی دست نمی کشید. او پیش کاهن اعظم رفت
2要求他發公函給大馬士革各會堂,如果發現奉行這道的人,准他連男帶女緝拿到耶路撒冷。
2و تقاضای معرفی نامه هایی برای کنیسه های دمشق کرد تا چنانچه مرد یا زنی را از اهل طریقت پیدا کند آن ها را دستگیر کرده به اورشلیم آورد.
3他快到大馬士革的時候,忽然有光從天上向他四面照射。
3شائول هنوز به دمشق نرسیده بود که ناگهان نزدیک شهر نوری از آسمان در اطراف او درخشید.
4他仆倒在地,聽見有聲音對他說:“掃羅,掃羅!你為甚麼迫害我?”
4او به زمین افتاد و صدایی شنید که می گفت: «ای شائول، شائول، چرا بر من جفا می کنی؟»
5他說:“主啊,你是誰?”主說:“我就是你所迫害的耶穌。
5شائول پرسید: «خداوندا تو کیستی؟» جواب آمد: «من عیسی هستم، همان کسی که تو بر او جفا میکنی،
6起來,進城去!你應當作的事,一定有人告訴你。”
6ولی برخیز و به شهر برو و در آنجا به تو گفته خواهد شد که چه باید بکنی.»
7同行的人,聽見聲音,卻看不見人,只是目瞪口呆地站在那裡。
7دراین هنگام همسفران شائول خاموش ماندند زیرا اگرچه صدا را می شنیدند، ولی کسی را نمی دیدند.
8掃羅從地上爬起來,睜開眼睛,卻甚麼也看不見。他們牽著他的手,領他進大馬士革。
8پس شائول از زمین برخاست و با اینکه چشمانش باز بود چیزی نمی دید. دستش را گرفتند و او را به دمشق هدایت کردند.
9他三天都不能看見甚麼,不吃也不喝。
9در آنجا سه روز نابینا ماند و چیزی نخورد و ننوشید.
10在大馬士革,有一個門徒名叫亞拿尼亞,主在異象中對他說:“亞拿尼亞!”他說:“主啊,我在這裡。”
10یکی از ایمانداران به نام حنانیا در شهر دمشق زندگی می کرد. خداوند در حالت جذبه و یا رؤیا به او ظاهر شد و فرمود: «ای حنانیا.» او جواب داد: «بلی، ای خداوند، آماده ام.»
11主說:“起來,到那叫直街的路上去,要在猶大家裡找一個大數人,名叫掃羅。你看,他正在禱告,
11خداوند فرمود: «برخیز و به کوچه ای که آنرا «راست» می نامند برو و در خانه یهودا سراغ شخصی به نام شائول طرسوسی را بگیر. او به دعا مشغول است
12在異象中他看見一個人,名叫亞拿尼亞,進來為他按手,使他可以再看得見。”
12و در حالت رؤیا مردی را دیده است به نام حنانیا که می آید و بر او دست می گذارد و بینائی او را باز می گرداند.»
13但亞拿尼亞回答:“主啊,我聽見許多人說起這個人,他在耶路撒冷作了許多苦害你聖徒的事;
13حنانیا عرض کرد: «خداوندا دربارۀ این شخص و آنهمه آزار که او به قوم برگزیدۀ تو در اورشلیم رسانیده است، چیزهایی شنیده ام
14並且他在這裡得到祭司長的授權,要捆綁所有求告你名的人。”
14و حالا از طرف سران کاهنان اختیار یافته و به اینجا آمده است تا همه کسانی را که به تو روی می آوردند دستگیر کند.»
15主對他說:“你去吧!這人是我揀選的器皿,為要把我的名傳給外族人、君王和以色列人。
15اما خداوند به او گفت: «برو، زیرا این شخص وسیله ای است که من انتخاب کرده ام تا نام مرا به ملتها و پادشاهان آنها و قوم اسرائیل اعلام نماید.
16我要指示他,為了我的名他必須受許多的苦。”
16خود من به او نشان خواهم داد که چه رنجهای بسیاری بخاطر نام من خواهد کشید.»
17掃羅在大馬士革傳道亞拿尼亞就去了,進了那家,為掃羅按手,說:“掃羅弟兄,在你來的路上向你顯現的耶穌,就是主,差我來使你可以看見,又被聖靈充滿。”
17پس حنانیا رفت، داخل آن خانه شد و دست بر شائول گذاشت و گفت: «ای برادر، ای شائول، خداوند یعنی همان عیسی که بین راه به تو ظاهر شد، مرا فرستاده است تا تو بینائی خود را بازیابی و از روح القدس پُر گردی.»
18立刻有鱗狀的東西,從掃羅的眼裡掉下來,他就能看見了。於是起來,受了洗,
18در همان لحظه چیزی مانند پوستک از چشمان شائول افتاد و بینائی خود را بازیافت و برخاسته تعمید گرفت.
19吃過了飯,就有氣力了。他和大馬士革的門徒一同住了幾天,
19بعد از آن غذا خورد و قوت گرفت.شائول مدتی در دمشق با ایمانداران بسر برد
20隨即在各會堂傳講耶穌,說他是 神的兒子。
20و طولی نکشید که در کنیسه های دمشق بطور آشکار اعلام می کرد که عیسی، پسر خداست.
21聽見的人都很驚奇,說:“在耶路撒冷殘害求告這名的,不是這個人嗎?他來這裡不是要緝拿他們交給祭司長嗎?”
21هر کس سخنان او را می شنید در حیرت می افتاد و می گفت: «مگر این همان کسی نیست که در اورشلیم کسانی که نام عیسی را بر زبان می آوردند نابود می کرد؟ و آیا منظور او از آمدن به اینجا فقط این نیست که آنها را بگیرد و به دست سران کاهنان بسپارد؟»
22然而掃羅更加有能力,駁倒住在大馬士革的猶太人,證明耶穌是基督。
22اما قدرت کلام شائول روز به روز بیشتر می شد و یهودیان دمشق را با دلایل انکار ناپذیر قانع می ساخت که عیسی، مسیح وعده شده است.
23掃羅逃脫猶太人的謀害過了許多日子,猶太人商議要殺掉掃羅;
23پس از مدتی یهودیان دسیسه ساختند تا او را بقتل برسانند.
24但他們的計謀給掃羅知道了。他們就在各城門日夜把守,要殺掉他。
24اما شائول از نیت آنها با خبر شد. یهودیان حتی دروازه های شهر را شب و روز تحت نظر داشتند تا او را بکشند،
25於是他的門徒就漏夜用大籃子把他從城牆上縋下去。
25ولی شاگردان او شبانه او را در داخل سبدی گذاشتند و از دیوار شهر به پایین فرستادند.
26掃羅到了耶路撒冷,想要接近門徒,但大家都怕他,不信他是個門徒。
26وقتی شائول به اورشلیم رسید کوشش نمود با دیگر شاگردان عیسی یکجا شود، اما آنها از او بیم داشتند زیرا قبول نمی کردند که او واقعاً پیرو عیسی شده باشد.
27只有巴拿巴接待他,帶他去見使徒,把他怎樣在路上看見主,主向他說話,和他怎樣在大馬士革奉耶穌的名放膽講道,都講了出來。
27به هر حال برنابا او را گرفت و به حضور رسولان آورد و برای ایشان شرح داد که چگونه او در راه دمشق خداوند را دیده و چطور خداوند با او سخن گفته و به چه ترتیب شائول در دمشق با شجاعت به نام عیسی وعظ کرده است.
28於是掃羅在耶路撒冷和門徒一同出入,奉主的名放膽講道,
28به این ترتیب شائول در اورشلیم با آنها رفت و آمد پیدا کرد و آشکارا بدون ترس به نام خداوند موعظه می کرد
29並且與講希臘話的猶太人談論辯駁,那些人卻想下手殺他。
29و با یهودیان یونانی زبان مباحثه و گفتگو می نمود به طوری که آنها قصد جان او را داشتند.
30弟兄們知道了,就送他到該撒利亞,差他往大數去。
30وقتی برادران از این مو ضوع آگاه شدند شائول را به قیصریه رسانیدند و او را روانه ترسوس کردند.
31那時猶太、加利利、撒瑪利亞各處的教會,都得到平安,被建立起來,存著敬畏主的心過生活,並且因著聖靈的激勵,人數增多起來。
31به این ترتیب کلیسا در سراسر یهودیه و جلیل و سامره آرامش یافت. در حالیکه آنها در خدا ترسی و تقویت روح القدس بسر می بردند، کلیسا از لحاظ نیرو و تعداد رشد می کرد.
32彼得醫好以尼雅彼得周遊各地的時候,也到了住在呂大的聖徒那裡。
32پِترُس از همه جا دیدن می کرد و یکبار نیز به دیدن ایمانداران مقیم لُده رفت.
33他遇見一個人,名叫以尼雅,害了癱瘓病,在床上躺臥了八年。
33در آنجا شخصی را به نام اینیاس که به مدت هشت سال شل و بستری بود دید.
34彼得對他說:“以尼雅,耶穌基督醫好你了!起來,收好你的褥子!”他就立刻起來。
34پِترُس به او گفت: «ای اینیاس، عیسی مسیح ترا شفا می بخشد. برخیز و رختخواب خود را جمع کن.» او فوراً از جا برخاست
35所有住在呂大和沙崙的人,看見了他就歸向主。
35و جمیع ساکنان لُده و دشت شارون او را دیدند و به خداوند روی آوردند.
36彼得使多加復活在約帕有一個女門徒,名叫戴比莎,希臘話叫多加;她為人樂善好施。
36در یافا یکی از ایمانداران که زنی بنام طبیتا بود زندگی می کرد. (ترجمه یونانی نام او دورکاس به معنی آهو است.) این زن که بسیار نیکوکار و بخشنده بود
37那時,她因病死了;有人把她洗淨了,停放在樓上。
37در این زمان بیمار شد و فوت کرد. او را شستند و در بالاخانه ای گذاشتند.
38呂大靠近約帕,門徒聽說彼得在那邊,就派兩個人去求他,說:“請到我們那邊去,不要耽延!”
38ایمانداران که شنیده بودند پِترُس در لُده است به سبب نزدیکی لُده به یافا دو نفر را پیش او فرستادند و تقاضا نمودند: «هر چه زودتر خود را به ما برسان.»
39彼得就動身,跟他們一同去。到了之後,他們領他上樓。所有寡婦站在彼得旁邊哭,把多加和她們在一起的時候所做的內衣外衣拿給他看。
39پِترُس فوراً همرای آنها حرکت کرد و همینکه به آنجا رسید او را به آن بالاخانه بردند. بیوه زنان گریه کنان دور او را گرفتند و همه پیراهن ها و لباسهایی را که دورکاس در زمان حیات خود دوخته بود به او نشان دادند.
40彼得叫大家出去之後,就跪下來禱告,然後轉過身來對著屍體說:“戴比莎,起來!”她就睜開眼睛,一看見彼得,就坐了起來。
40پِترُس همه آنها را از اطاق بیرون کرد. سپس زانو زد و دعا نمود و رو به جسد کرده گفت: «ای طبیتا برخیز.» او چشمان خود را باز کرد و وقتی پِترُس را دید راست نشست.
41彼得伸手扶她起來,叫聖徒們和寡婦都進來,把多加活活地交給他們。
41پِترُس دست خود را به او داد و او را روی پا بلند کرد. سپس مقدسین و بیوه زنان را صدا زد و او را زنده به ایشان سپرد.
42這事傳遍了約帕,就有很多人信了主。
42این موضوع در سراسر یافا منتشر شد و بسیاری به خداوند ایمان آوردند.پِترُس روزهای زیادی در یافا ماند و با شمعونِ چرمگر زندگی می کرد.
43此後,彼得在約帕一個製皮工人西門的家裡住了許多日子。
43پِترُس روزهای زیادی در یافا ماند و با شمعونِ چرمگر زندگی می کرد.