Dari

Persian

Psalms

40

1انتظار بسیار برای خداوند کشیدم، پس به من توجه کرده و فریاد مرا شنید.
1 با صبر بسیار انتظار کشیدم تا خداوند مرا کمک کند. پس او گوش داد و ناله‌‌‌ام را شنید.
2او مرا از گودال هلاکت و لجن زار بیرون کرد. پاهایم را بر صخره ای گذاشت و قدم هایم را استوار گردانید.
2 او مرا از لجنزار و گودال هلاکت بیرون کشید و بر روی صخره‌ای مطمئن قرار داد.
3به من سرود تازه ای آموخت و آن سرود حمد خدای من است. بسیاری چون این را ببینند، می ترسند و بر خدا توکل می کنند.
3 او سرودی تازه به من آموخت، سرود شکرگزاری از خدای ما. عدّهٔ زیادی چون این را ببینند، به خود می‌آیند و بر خداوند توکّل خواهند نمود.
4خوشا به حال کسی که بر خداوند توکل می کند و به اشخاص متکبر و پیروان دروغ رغبت ندارد.
4 خوشا به حال کسانی‌که بر خداوند توکّل می‌کنند، و از اشخاص مغرور و بت‌پرست پیروی نمی‌کنند.
5ای خداوند، خدای من، چه بسیار است معجزاتی که انجام داده ای و افکاری که برای ما داشته ای. زبانم از بیان آن ها عاجز است و شمار آن از حد زیاد.
5 ای خداوند خدای ما، هیچ‌کس مانند تو نیست، تو همیشه به فکر ما بوده‌ای و برای ما کارهای عجیب کرده‌ای، به حدّی که نمی‌توان آنها را برشمرد و زبان من نیز از بیان آنها عاجز است.
6تو خواهان قربانی و هدیه نبودی؛ قربانی سوختنی و قربانی گناه را نخواستی، بلکه گوشهای مرا باز کردی.
6 تو خواهان قربانی‌ها و هدایا نیستی. قربانی سوختنی و قربانی گناه را نمی‌خواهی، امّا تو گوش شنوا به من داده‌ای تا کلام تو را بشنوم.
7آنگاه گفتم: «اینک می آیم! در طومار کتاب دربارۀ من نوشته شده است.
7 پس گفتم: «من حاضرم، دستورات تو در کتاب تورات برای من نوشته شده است،
8در انجام ارادۀ تو ای خدای من رغبت می دارم و احکام تو در قلبم ثبت شده است.»
8 ای خدای من، چقدر دوست دارم که ارادهٔ تو را بجا آورم. من تعالیم تو را در دل خود حفظ می‌کنم.»
9مژدۀ عدالت تو را در جماعت بزرگ بیان کرده ام. تو ای خداوند، می دانی که من لبهایم را نخواهم بست.
9 خداوندا، در بین جماعت تو، این مژده را اعلام کرده‌‌ام که تو ما را نجات می‌دهی. تو می‌دانی که من هرگز در این مورد سکوت نکرده‌ام.
10عدالت تو را در دل خود مخفی نداشته ام؛ وفاداری و نجات تو را بیان کرده ام و رحمت و راستی تو را از جماعت بزرگ پنهان نکرده ام.
10 و من مژدهٔ نجات را در دل خود پنهان نکرده‌ام، بلکه همیشه از وفاداری و کمک تو در میان جماعت سخن گفته‌ام. دربارهٔ محبّت پایدار و صداقت تو سکوت نکرده‌ام
11ای خداوند، لطف خود را از من باز مدار. رحمت و راستی تو پیوسته مرا محافظت کند.
11 خداوندا، محبّت خود را از من دریغ مکن. رحمت پایدار و راستی تو همیشه حافظ من باشد.
12مصیبت زیادی مرا احاطه کرده است و گناهانم دورادور مرا گرفته اند، به حدی که نمی توانم دید. گناهانم از موی سرم زیادتر شده اند و امید خود را بکلی باخته ام.
12 زیرا مشکلات بی‌شماری مرا احاطه نموده‌اند، به اندازه‌ای که نمی‌توانم آنها را بشمارم! گناهانم بر من سنگینی می‌کنند به حدّی که نمی‌توانم سرم را بلند کنم، آنها از موی سرم زیادتر شده‌اند و طاقتم را از دست داده‌ام.
13ای خداوند، رحم کن و مرا نجات بده. ای خداوند، برای امداد من بشتاب!
13 خدایا مرا نجات بده خداوندا، اکنون به فریادم برس.
14آنهائی که قصد کشتن جانم را دارند، همه خجل و شرمنده شوند و آنانی که در پی آزار من هستند، مغلوب و رسوا گردند.
14 آنانی که قصد جان مرا دارند شرمنده و رسوا شوند و بدخواهان من آشفته و پریشان گردند.
15کسانی که مرا تحقیر و مسخره می کنند، از رسوایی خویش حیران شوند.
15 کسانی‌كه مرا مسخره می‌کنند، هراسان شوند.
16اما تمام کسانی که جویای تو هستند در تو خوشی و شادمانی کنند و آنانی که از نجات تو شکرگزارند، همیشه بگویند: «خداوند بزرگ است!»من بندۀ بیچاره و مسکین تو هستم. تو همواره در فکر من بوده ای. تو مددگار و نجات دهندۀ من هستی، پس ای خدای من تأخیر مکن.
16 کسانی‌که به تو روی می‌آورند شاد و مسرور گردند. آنانی که به‌خاطر نجات خود از تو سپاسگزارند، همیشه بگویند: «خدا چقدر بزرگ است!» خدایا، من فقیر و نیازمندم، برای کمک به من شتاب کن، تو خداوند و نجات‌دهندهٔ من هستی. پس ای خداوند، تأخیر مکن.
17من بندۀ بیچاره و مسکین تو هستم. تو همواره در فکر من بوده ای. تو مددگار و نجات دهندۀ من هستی، پس ای خدای من تأخیر مکن.
17 خدایا، من فقیر و نیازمندم، برای کمک به من شتاب کن، تو خداوند و نجات‌دهندهٔ من هستی. پس ای خداوند، تأخیر مکن.