1احمق در دل خود می گوید: «خدائی نیست.» فاسد شده اند و به کارهای زشت دست می زنند و حتی یک نفر نیکوکار نیست.
1Diz o néscio no seu coração: Não há Deus. Corromperam-se e cometeram abominável iniqüidade; não há quem faça o bem.
2خدا از آسمان بر بنی آدم می نگرد تا ببیند که آیا شخص دانا و خداجوئی وجود دارد.
2Deus olha lá dos céus para os filhos dos homens, para ver se há algum que tenha entendimento, que busque a Deus.
3همه گمراه و فاسد شده اند. نیکوکاری نیست، حتی یک نفر هم نیست.
3Desviaram-se todos, e juntamente se fizeram imundos; não há quem faça o bem, não há sequer um.
4آیا این بدکاران شعور ندارند که قوم برگزیدۀ خدا را مثل نان می خورند و نام خدا را یاد نمی کنند؟
4Acaso não têm conhecimento os que praticam a iniqüidade, os quais comem o meu povo como se comessem pão, e não invocam a Deus?
5آنگاه سخت ترسان شدند، جایی که هیچ ترس نبود، زیرا خدا استخوانهای محاصره کنندۀ تو را پاشان می سازد. آن ها شرمنده می شوند زیرا خدا ایشان را رد نموده است.ای کاش که نجات اسرائیل از سهیون بیاید. وقتی که خدا اسیران قوم برگزیدۀ خود را باز گرداند، یعقوب خوشی می کند و اسرائیل شادمان می شود.
5Eis que eles se acham em grande pavor onde não há motivo de pavor, porque Deus espalhará os ossos daqueles que se acampam contra ti; tu os confundirás, porque Deus os rejeitou.
6ای کاش که نجات اسرائیل از سهیون بیاید. وقتی که خدا اسیران قوم برگزیدۀ خود را باز گرداند، یعقوب خوشی می کند و اسرائیل شادمان می شود.
6Oxalá que de Sião viesse a salvação de Israel! Quando Deus fizer voltar os cativos do seu povo, então se regozijará Jacó e se alegrará Israel.