1چه بسیار از طفولیتم مرا اذیت رسانیدند. حال اسرائیل بگوید:
1
اسرائیل، بگو که چطور
از زمان جوانی، دشمنانت تو را عذاب دادند.
2«چه بسیار از طفولیتم مرا اذیت رسانیدند. لیکن بر من غالب نیامدند.
2
«از زمانی که جوان بودم،
دشمنانم بر من ظلم کردند،
امّا نتوانستند مرا از پای درآورند.
3قلبه کنندگان بر پشت من قلبه کردند و زخم های عمیق به آن گذاشتند.
3
شانههایم را با شلاق، مانند
زمین شخم زده کردند.
4اما خداوند عادل است و مرا از بندهای شریران رهایی داد.»
4
امّا خداوند عادل
مرا از بردگی آزاد کرد.»
5کسانی که از سهیون نفرت دارند رسوا و مغلوب شوند.
5
کسانیکه از صهیون نفرت دارند،
سرنگون شوند.
6مثل گیاهی باشند که روی بامها می روید؛ که پیش از آنکه آنرا بچینند، خشک می گردد.
6
مانند علف روییده بر روی بامها
پیش از آن که نمو کنند، پژمرده گردند
7هیچ درونده ای دست خود را از آن پُر نمی تواند کرد و نه خوشه چین آغوش خود را.هیچ کسی به او نگوید: «خداوند به تو برکت بدهد و ما هم بنام خداوند به تو برکت می دهیم!»
7
و کسی نتواند آنها را بچیند
و یا به صورت بافه ببندد.
هیچ رهگذری نگوید:
«خداوند تو را برکت دهد
یا ما به نام خداوند تو را برکت میدهیم!»
8هیچ کسی به او نگوید: «خداوند به تو برکت بدهد و ما هم بنام خداوند به تو برکت می دهیم!»
8
هیچ رهگذری نگوید:
«خداوند تو را برکت دهد
یا ما به نام خداوند تو را برکت میدهیم!»