Dari

Persian

Psalms

88

1ای خداوند، خدای نجات من، در روز نزد تو فریاد می کنم و در هنگام شب ناله و زاری.
1 ای خداوند، خدای من، ای نجات‌دهندهٔ من، تمام روز نزد تو دعا می‌کنم و شب هنگام به درگاهت ناله می‌کنم.
2دعای من به حضور تو برسد و به نالۀ من گوش خود را فرا گیر.
2 دعای مرا بشنو و به نالهٔ من توجّه نما.
3رنج و مصیبت جانم را به لب رسانده و زندگی ام به قبر نزدیک گردیده است.
3 مشکلات زیادی بر من هجوم آورده و جانم را به لب رسانده‌اند.
4مردم مرا در جملۀ مُردگان می شمارند و مثل یک فردِ بی قوّت گشته ام.
4 تمامی قوتّم از بین رفته و مانند کسانی شده‌ام که در انتظار مرگ هستند.
5در میان مُردگان گمنام و مثل کشته شدگانی هستم که در قبر آرمیده اند، که ایشان را دیگر به یاد نخواهی آورد و از پناه تو جدا گردیده اند.
5 مانند مردگان، فراموش شده‌ام و مانند یکی از کشته شدگانی هستم که در قبر گذاشته باشند؛ کسانی‌که ایشان را فراموش کرده‌ای و از الطاف تو محرومند.
6مرا در اعماق موت قرار داده ای و در تاریکی مطلق.
6 مرا در ته گور و در تاریکی مطلق رها کردی.
7خشم تو بر من سنگینی می کند و همۀ امواج تو مرا در بر گرفته است.
7 خشم تو بر من قرار گرفته و امواج غضب تو مرا احاطه کرده‌اند.
8دوستانم را از من دور کرده و مرا در نظر ایشان منفور ساخته ای. در قید و بند گرفتارم و راه گریز برایم نیست.
8 آشنایانم را از من جدا کردی و مرا مورد تنفّر آنان قرار داده‌ای. آن‌چنان گرفتار شده‌ام که راه گریزی ندارم.
9چشمانم از خواری و پستی تار گردیده است. ای خداوند، هر روز بدربار تو زاری می کنم و دست دعای من بسوی تو بلند است.
9 چشمانم از غصّه تار گردیده‌اند. خداوندا، هر روز نزد تو دعا می‌کنم و دست نیاز به درگاه تو بلند می‌کنم.
10آیا برای مُردگان معجزه می کنی؟ آیا مُردگان برخاسته تو را ستایش می کنند؟
10 آیا برای مردگان معجزه می‌کنی؟ آیا مردگان برخاسته، تو را ستایش خواهند نمود؟
11آیا رحمت تو در قبر بیان می گردد و وفاداری تو در گودال نیستی؟
11 آیا در قبر گفت‌وگویی از محبّت پایدار و وفاداری تو هست؟
12آیا معجزات تو در ظلمت یاد می گردد و عدالت تو در مکان فراموشی؟
12 آیا معجزات تو در آن مکان تاریک دیده می‌شود؟ و یا نیكویی تو در دیار خاموش بیان می‌گردد؟
13اما من نزد تو ای خداوند فریاد برآورده و صبحگاهان بدربار تو دعا می کنم.
13 خداوندا، هر روز صبح به درگاه تو دعا می‌کنم و از پیشگاه تو یاری می‌طلبم.
14ای خداوند، چرا جان مرا ترک کرده و روی خود را از من پنهان می کنی؟
14 خداوندا، چرا مرا از خود می‌رانی؟ چرا روی خود را از من پنهان می‌کنی؟
15من از طفولیت بینوا و مشرف به مرگ بوده ام. خوف و ترس تو بر من قرار گرفته و حیران و سرگردان شده ام.
15 از زمان کودکی خود رنج کشیده و به مرگ نزدیک شده‌ام، از ترس تنبیه تو در عذاب هستم.
16غضب تو بر من گذشته و خوف های تو مرا هلاک ساخته است.
16 آتش خشم تو مرا از پا انداخته است و از ترس حملات تو نابود گردیده‌ام.
17مثل سیلاب دورادور مرا گرفته و تمامی روز مرا از هر سو احاطه نموده اند.دوستان و عزیزانم را از من دور کرده و ظلمت را یار و یاور من ساخته ای.
17 آنها مانند توفان هر روز مرا از هر طرف احاطه کرده‌اند. تو حتّی دوستان نزدیک مرا از من جدا کرده و تاریکی را مونس من ساخته‌ای.
18دوستان و عزیزانم را از من دور کرده و ظلمت را یار و یاور من ساخته ای.
18 تو حتّی دوستان نزدیک مرا از من جدا کرده و تاریکی را مونس من ساخته‌ای.